چادر...
گزارش کارآزمایشگاه و مطالب مختلف

شنبه 10 خرداد 1393
ن : mahdi shirkavand

چادر...

رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت.

وقتی دکتر این مجروح را دید به من گفت:

بیارش داخل اتاق عمل...

دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم

مجروح به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و به سختی گفت:

من دارم می روم تا تو چادرت را در نیاوری

ما برای این چادر داریم می رویم

چادرم در مشتش بود که شهید شد...

                          راوی: خانم موسوی از پرستاران زمان جنگ

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: داستان، ،
:: برچسب‌ها: داستانک,



تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان گزارش کار آزمایشگاه و مطالب مختلف span> و آدرس labreportandsubject.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.